Web Analytics Made Easy - Statcounter

عصر ایران - کالبد هوشنگ ابتهاج هر چند اکنون نفس نمی کشد ولی "سایه" اش تا ابد زنده خواهد ماند، نفس خواهد کشید و نفس ها را تازه خواهد کرد (سایه، تخلص او بود).

از شمار دو چشم، یک تن کم
وز شمار خرد، هزاران بیش
(رودکی)

حتماً در فقدان او که نمادی از لطافت طبع و تجسم شاعرانگی بود، بسیار خواهند نوشت تا شاید اندکی از حق این شاعر گرانمایه را ادا نمایند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این نوشتار اما حامل یک شگفتی است و آن، مرگ شاعر در سالی است که از خردسالی انتظارش را می کشید.

 ششم اسفند 1400، در سالروز تولد هوشنگ ابتهاج یادداشتی در عصر ایران منتشر شد تحت عنوان "زادروز هوشنگ ابتهاج؛ سایه‌ات مستدام آقای سایه!" و در آن مطلب آمده بود:

" 94 ساله شدن سایه هم جای خوش‌حالی دارد هم نگرانی. خوش‌حالی به این خاطر که این بخت و فرصت را داشته و یافته که بیش از اکثر قریب به اتفاق شاعران و نویسندگان این سرزمین، در این جهان بزیَد در حالی که چشمۀ خلاقیت او همچنان جوشان است و هوش و حواس خود را از دست نداده است.

نویسنده مطلب - مهرداد خدیر - اما درباره نگرانی از 94 سالگی سایه به خاطره ای از هوشنگ ابتهاج اشاره کرده بود:

"سال‌ها پیش در بیان خاطره‌ای گفته بود هشت نُه ساله بوده که یکی از هم کلاسی‌های او از هوشنگ ابتهاج و دو نفر دیگر می‌خواهد نام خودشان و نام مادر و نه پدرشان را روی یک برگ کاغذ بنویسند تا شباهنگام نزد پدر برد و آیندۀ آنان را پیش‌گویی کند.

آن مرد گویا روحانی و اهل‌دل بوده و چند مورد را برای هر یک می‌نویسد. سایه می‌گوید چون از آن دو نفر بعدها جدا شدم نمی‌دانم آنچه دربارۀ آنان گفته بود تحقق یافت یا نه. اما دربارۀ من گفته یا نوشته بود که آیندۀ تو با «سخن» گره می‌خورد و "خانوادۀ پرجمعیت"ی تشکیل می‌دهی و "94 سال" زندگی می‌کنی!

سایه می‌گوید: وقتی دو مورد اول محقق شد و دیدم مرا با شعر و موسیقی می‌شناختند و دور وبرم هم شلوغ است وقتی 49 ساله شدم به یاد سومی افتادم و ترسیدم! چون خیال می‌کردم 94 که خیلی دور از دست‌رس است چون زمان ما 70 سال هم زیاد بود و احتمالا نوشته یا گفته بوده 49 ولی هم‌کلاسی ما به اشتباه به عکس نوشته 94 و خیلی مراقب بودم اتفاقی برای من نیفتد که یک وقت در 49 سالگی از دست بروم!

این خاطره را روزی در اتومبیل و در بازگشت از مطب پزشکی در میدان آرژانتین تهران برای دکتر شفیعی کدکنی نقل می‌کند و استاد می‌گوید: آن دو مورد که محقق شد (هم سخن هم فرزند و خانواده) پس این سومی هم می‌شود و همان 94 سال درست است. سایه هم در پاسخ می‌گوید: البته اگر نوع رانندگی شما پیش‌گویی را باطل نکند!"

اینک و با تکمیل 94 سالگی سایه، پیش بینی سوم آن مرد اهل دل و راز و رمز - که لابد خود نیز اکنون رخ در نقاب خاک کشیده - درباره هوشنگ خردسال آن روزها به واقعیت پیوسته است و سایه در سالی چشم از جهان فروبست که از کودکی در انتظارش بود. 

هر چند که جای دریغ و تحسر و افسوس دارد که اینک سایه در میان ما نیست ولی چه خوب که جای 4 و 9، اشتباه نشده بود و شاعر دوست داشتنی ما، 94 سال زیست و ای کاش بیشتر می زیست که به اندازه تمام سال هایی که از این پس نخواهد بود، کلمات به روایت او نخواهند رقصید، مانند این شعر او که درباره مرگ است:

هرگز از مرگ نترسیدم من

مگر امروز که لرزید دلم

داشتم با کیوان

درد دل می‌کردم

یادم آمد ناگاه

آخرین مانده از آن جمع پراکنده منم

چه کسی خواب تو را خواهد دید

چه کسی از تو سخن خواهد گفت

آه، پوری هم رفت

گفت پوری با ماست

سایه جان ما هستیم

ما صدای سخن عشقیم

یادگار دل ما مژده آزادی انسان است.

کلن - خرداد ۱۴۰۰

و پایان سخن این که ما نمی دانیم آن مرد اهل دل و راز و رمز، چگونه آن پیش گویی ها را کرده بود ولی آنچه تأمل برانگیز است این که متافیزیک، واقعیت دارد، هر چند فیزیک قادر به توضیح آن نباشد... و انسان، همجنان سردرگم کوچه های بی پیایان و هزار توی حیرت است.

تماشاخانه ببینید| بهترین شهر جهان برای زندگی کجاست؟ رقابت سنگین بین دو کشور ببینید| یک عزاداری خیلی متفاوت از عاشورا، در اندونزی/ انداختن تابویک به دریا فیلم های دیگر

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: هوشنگ ابتهاج

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۰۹۳۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ فرزندتان را به ربات آزمون دهنده تبدیل نکنید!

 عصر ایران؛ امید خزانی*- سندروم استکهلم پدیده‌ای روانی است که قربانی با آزارگر خود و یا گروگان با گروگان‌گیر حس هم‌دلی و حتی وفاداری دارد! اما ارتباط این موضوع با مدارس ابتدایی و کودکان معصوم چیست‌؟ 

  ما - والدین که فرزندان‌مان را مال خود و نه از خود می‌دانیم - با این فرشتگان معصوم کاری می‌کنیم که بی‌شباهت نیست به پدیده سندروم استکهلم و هم‌دلی با گروگان‌گیران که برخی از مدارس ابتدایی‌اند.  

   این تمثیل از آن روست که والدین با دستان خود فرزندان خود را به مدارسی می‌سپارند که با جان و جسم کودکان‌شان چون یک‌ گروگان رفتار کنند و حتی در این روند نهایت هم‌کاری را  نشان می‌دهند و حتی خواستار فشاری بیشتر(‌شما بخوانید آزاری بیشتر) از جانب مدرسه متبوع می‌شوند. 

 قبلاً مطلبی با عنوان " آموزش فرزند یا فرزند کشی " در اینجا ( لینک) منتشر شد و مقایسه ای تطبیقی با کشورهای دنیا در روند آموزش ابتدایی آورذه شد که نشان می داد ساعات آموزش ابتدایی در ایران از متوسط آموزش دنیا ۳۰۰ الی ۴۰۰ ساعت بیشتر است و این با همکاری والدین صورت می پذیرد که به نظر نویسنده فاجعه بار است و در گذر زمان باعث فرسودگی کودکان در بستر آموزش می‌شود. اخیرا کودکی ۹ ساله از نزدیکان را دیدم که در اثر فشار بیش از حد درسی والدین تحصیلکرده اش و الزام آنها برای آمادگی آزمون  دچار اسپاسم عضلانی شده بود و کودکی اش به تاراج رفته بود!  چند نکته به اختصار در باب این پدیده عرض می کنم:

۱. اگر پدران سنت زده ما خطاب به معلمان می گفتند " گوشت فرزندم مال تو استخوان اش مال من " ؛ این روز ها خیلی از والدین مجوز شدیدتر از این برخوردها را به مدارس فرزندانشان می دهند اما نه در قالب تنبیه بدنی بلکه بسی فراتر؛ تلقین دایمی حس ناکافی بودن! دقت بفرمایید برای یک کودک ۷ تا ۱۰ ساله!

۲. بارها شاهد بوده ام که والدین از مدارس متبوع شان خواسته اند که فرزند ۹ ساله آنها را برای آزمون آماده کنند . آزمونهای بی پایانی چون مدارس تیزهوشان ؛ آزمون مدارس خاص( شما بخوانید مراکز گروگانگیری ویژه)  و غیره.

اهداف دوره ی آموزشی ابتدایی کم و بیش در اکثر کشورهای پیشرفته و حتی با تعریف یونسکو بر ۳ مبنای زیر استوار است : یادگیری مبانی سواد و اعداد؛ یادگیری مهارت های اجتماعی و ایجاد شوق و علاقه برای یادگیری !! در کجای این هدف گذاری جهانی آماده سازی برای آزمون های خاص گنجانده شده است که شمای والدین روان کودک ۹ ساله تان را آزار می دهید و حتی بابت آن هزینه می پردازید؟ این اتحاد والدین و مدارس علیه یه کودک ۸-۹ ساله چه منطق و مبنایی جز کودک آزاری می تواند داشته باشد. البته همه کودکان در اثر فشارهای اینچنینی دچار اسپاسم عضلانی نمی شوند اما آثار ماندگار مخرب روحی بر وجودشان می نشیند!  از دوره ابتدایی همان را انتظار باید داشت که عقلای جهان بر آن اجماع کرده اند!  


۳. هر نوع آموزش با عنصر انضباط ( دیسیپلین) گره خورده است. گزاره های آموزش در فضای شاد و غیره لزوما در مقام عمل جوابگو نیستند. آموزش برای کودک دوره ابتدایی با محدودیت انضباط پذیری و زمان حداقلی سرو کار دارد. ظرفیت انضباط پذیری یک کودک دوره ابتدایی بسیار محدود و شکننده است. این محدودیت ها قابلیت توسعه‌ دارند اما قطعا در افق ۱۲ ساله باعث فرسایش آموزشی خواهند شد!

۴. بقول فرنگی ها " شیطان در جزییات است " بسیاری از آزمون های متداول آموزشی از جمله achievement test , proficiency test و competency test و Aptitude test که نسخه بومی شده آنها در مدارس ما نیز استفاده می شود با ده ها متغیر و پارامترهای اجرایی و نیروهای مجرب آموزش دیده قابلیت اجرا و نتیجه درست دارند! با زیرساخت های موجود سخت افزاری و نیروی انسانی اشغال در اکثر مدارس ابتدایی نتایج درستی برای این آزمون ها متصور نیست! 

۵. آموزش و در کل علوم انسانی بسیار ظریف و شکننده است و از قوانین پوزیتیویستی تبعیت نمی کنند. به این معنا که از درستی گزاره الف و گزاره ب لزوما درستی گزاره ج حاصل نمی شود. اگر موفقیت فرمول واحدی داشته باشد که ندارد آن فرمول در مورد فرزند شما با متغیرهای زیادی سروکار خواهد داشت و لزوما نتیجه نخواهد داد. آنچه که برای موفقیت در اکثر مدارس پایه و ابتدای ما ریل گذاری شده با نوعی آزار و خشونت پنهان گره خورده است و ره به ترکستان می برد ! جاده با کیفیت ؛ خودرو استاندارد ؛ راننده مجرب و ساعت رانندگی استاندارد سفر ایمن را به دنبال دارد ! 

۶. بارها شنیده ایم که برای ساختن یک کشور از مدارس ابتدایی شروع کنید و نیک می دانیم که کشورهای توسعه یافته ۱۰ درصد تولید ناخاص داخلی را صرف آموزش بویژه آموزش پایه می کنند و آموزش پایه درست از وظایف ذاتی دولت هاست ! بله همه اینها درست است اما عجالتا در فقدان این درایت ها از تبدیل فرزندتان به ربات آزمون دهنده بپرهیزید!

  ۷. به پشتوانه دو دهه تجربه در آموزش عرض می کنم اکثر برنامه هایی که در قالب فوق برنامه در مدارس غیردولتی ارایه می شود فاقد عمق لازم است و غالبا سطحی است. برای مثال ۳ سال زبان فوق برنامه مدارس تقریبا معادل ۸ ماه آموزش در موسسات معتبر زبان است! 

   پی نوشت: هر نوع آموزش در هر سطحی که در دوره کودکی ( زیر ۱۲ سال) متصور است قابلیت جبران در دوره نوجوانی را داراست اما و هزار اما که کودکی از دست رفته هرگز جبران پذیر نیست چه برسد به آزار و آسیب های روحی که عمری ممکن است گریبانگیر کودک شما باشد.
---------------------
*دکتریِ آموزش

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: پدیده Disinfomedia؛ تهدیدی در خلأ آموزش سواد رسانه‌ای آموزش فرزند یا فرزند‌کُشی؟!

دیگر خبرها

  • مالیات طلافروشان سالی ۹ میلیون و ۶۰۰ هزارتومان است
  • بارکولا: الگوگیری از ذهنیت و سخت‌کوشی رونالدو مرا به این جایگاه رسانده
  • تولید اثر فاخر سینمایی از زندگی محیط بان شهید «هوشنگ نصیری»
  • سالی خاص در تاریخ زمین؛ این کوه باعث شد تابستان از تقویم حذف شود +تصویر
  • بهترین زمان برای نهادینه کردن فرهنگ عفاف و حجاب دوران کودکی و نوجوانی است
  • ویدئو دیدنی از بازیگرانی که از کودکی مشهور شدند
  • ۱۰ عنوان به مجموعه کتاب‌های کودکی نامداران اضافه می‌شود
  • وطن من| سایه خوش
  • سندروم استکهلم در مدارس ابتدایی/ فرزندتان را به ربات آزمون دهنده تبدیل نکنید!
  • وقتی هوش مصنوعی از هر چیزی توپ درست کنه! (عکس)