Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-04-30@04:30:44 GMT

چهره مرد نویسنده در آینه آثارش

تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۳۱۰۶۶۷

چهره مرد نویسنده در آینه آثارش

۱. همه ما به وسعت تاریخ حیات‌مان روی کره زمین تحت سلطه زمانی هستیم که پیوسته در حال گذر است.

  گاهی آگاهیم به عمری که می‌گذرد و گاهی بی‌خبر و ناآگاه. زمان است که خودش را به ما تحمیل می‌کند و بی‌رحمانه با گذرش، رنج و غم‌مان را بی‌اعتبار می‌کند و شادی‌مان را محو. کسی که نوشتن را انتخاب می‌‌کند، در حقیقت به مصاف با زمان می‌رود؛ به نبرد با گذر پُر شتاب و لغزنده و ثبت‌ناشدنی زمان.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
او زمان را در آثارش منجمد می‌کند و شبیه یک مجسمه‌ساز، آن را از دل یک حجم موهوم می‌تراشد و می‌سازد و دوباره معنا می‌دهد و به این ترتیب، قصه‌ای متولد می‌شود که رد محسوس زمان را با خودش حمل می‌کند. هم‌زمان با این قصه تازه متولد شده، همزادی نیز متولد می‌شود که در سایه قصه ساختگی توی کتاب رشد می‌کند و به زندگی‌اش ادامه می‌دهد: قصه زندگی نویسنده. نمی‌شود انکار کرد که آثار هر نویسنده‌ای درونیات و جهان پیرامون او را بازتاب می‌دهد. نمی‌شود تأثیر خانواده، شرایط بلوغ، دوستان، مختصات جغرافیای وطن او و حوادث مهم زندگی‌اش را بر روی جهان‌بینی و شکل‌گیری آثارش نادیده گرفت. رویکرد من در مواجهه با نویسندگان بزرگ دنیای ادبیات این‌گونه است که فکر می‌کنم اگر در مرحله نخست به سراغ زندگی‌نامه و یا هرگونه آثار مکتوب غیر داستانی او که شرح زندگی خودش باشد بروم و ابتدا با سیر زندگی حرفه‌ای و شخصی‌اش آشنا شوم، اغلب می‌توانم در نگاه خودم چشم‌‌انداز روشن‌تری از مطالعه آثار او داشته‌باشم و چه بسا، در درک جهان آثار او هم موفق‌تر عمل کنم. قصه زندگی هر نویسنده‌ای به‌تنهایی می‌تواند یک قصه پُر کشش و کنجکاوی برانگیز باشد اما نکته دیگری که مطرح می‌شود و شاید فکر کردن به آن چندان به روشن‌شدن و کشف راه‌حلی منجر نشود، این است که تا کجا می‌‌توانیم به زندگی‌نامه‌هایی که نویسندگان و پژوهشگران و شیفتگان راجع‌به نویسنده مورد نظر نوشته‌اند اعتماد کنیم؛ چقدر بر پایه خیال‌پردازی‌اند و چقدر قابل استناد؟ بدون شک این زندگی‌نامه‌ها با مطالعه دقیق نامه‌ها، آثار، جمع‌آوری گفته‌ها و نوشته‌های نزدیکان نویسنده در مورد او و تحقیق‌های فراوان صورت می‌گیرد ولی مگر نه این‌که در نهایت تمام این مستندات با نگاه و برداشت شخصی و جهان‌بینی نویسنده زندگی‌نامه همراه می‌شود؟ تا کجا می‌توان به صداقت این زندگی‌نامه‌ها اطمینان داشت؟ باید کارنامه نویسنده زندگی‌نامه را بررسی کرد و در مورد نزدیک‌بودن جهان‌بینی هر دو نویسنده به یکدیگر اطمینان خاطر به عمل آورد؟ و آیا اصلاً وجود چنین حساسیتی الزامی‌ست؟ ۲. کتاب را در بعد از ظهر یک روز اواخر پاییز، روی پیشخوانی گوشه یک کتابفروشی دیدم. شیاری از نور کم‌رمق پاییزی رویش افتاده‌بود و حاشیه طلایی جلد کتاب را برق می‌انداخت. از پشت پنجره که به بیرون نگاه می‌کردی، ساختمان‌های روبه‌رویی در آلودگی غلیظی غوطه‌ور بودند. کتاب‌هایم را از طبقه پایین کتابفروشی انتخاب کرده‌بودم و داشتم برای آخرین‌بار میان کتاب‌ها گشت می‌زدم و سریع عنوان‌ها را از نظر می‌گذراندم و به دنبال کتاب‌های تازه‌ چاپ بودم که جلد این کتاب نظرم را جلب کرد: دستخط احتمالاً خود کافکا به‌شکل واژه‌هایی نازک و سیاه و به‌هم پیوسته روی زمینه سراسر سفید جلد، نام کافکا با حروف درشت پررنگ سیاه در بالای دست‌نوشته و عنوان کوچکتر «گام به گام با جهان فلسفه مدرن» در امتداد حاشیه طلایی. کتاب از مجموعه‌ای به همین نام است که مؤسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر منتشر کرده و تا آنجایی که من جست‌وجو کردم، تا حالا سه کتاب دیگر تحت عنوان «کینز»، «واگنر» و «پست مدرنیزم» نیز از همین مجموعه منتشر شده. در هوای آلوده، حوالی همان کتابفروشی در مکانی سرپوشیده نشستم، ماسکم را از روی دهان و بینی‌ام برداشتم و تقریباً نیمی از کتاب را یک‌نفس خواندم.  جالب اینجاست که اگر ماکس برود، نویسنده اهل چک، دوست و وصی کافکا، به وصیت کافکا عمل می‌کرد و تمام نوشته‌هایش را می‌سوزاند، دیگر هیچ رمان ناتمام و اثری از کافکا باقی نمی‌ماند تا او یکی از بزرگترین نویسنده‌های قرن بیستم لقب بگیرد!  ترجمه کتاب جز در معدود جمله‌هایی روان و خوش‌خوان است (گویا این کتاب با ترجمه ناصر غیاثی و توسط انتشارات حوض نقره با عنوان «کافکا، مختصر و مفید» هم منتشر شده که من در مورد آن یکی ترجمه و تشخیص برتری میان دو ترجمه موجود اطلاعی ندارم.) همراه‌شدن سیر شکل‌گیری و تحول فکری کافکا با تصویرگری‌‌های رابرت کرامب، تجسم آخر‌الزمانی و سیاه و پُر تشویش دوران زیست او با نگاهی طنازانه که توأمان به وحشت و نیشخند و شگفتی وادارت می‌کند و عدم فصل‌بندی بخش‌های مختلف، باعث می‌شود کتاب را یکسره با اشتیاق و در چند نوبت بخوانید. همان‌طور که در عنوان اصلی کتاب هم آمده _«کافکا به زبان ساده» یا «کافکا(قدم اول)_ این کتاب شاید بیشتر مناسب کسانی‌ باشد که قدم اول‌شان را به‌سوی شناخت و درک جهان‌بینی کافکا برمی‌دارند و احتمالاً هنوز درست و حسابی سراغ مطالعه دقیق آثارش نرفته‌اند.  اگر مثل من، خواندن کتاب‌های کافکا را به زمان مناسبی موکول کرده‌اید یا می‌ترسید که در مرحله نخست و بی‌‌ابزار و بدون آمادگی به دیدار «قصر» یا «محاکمه» بروید و ترجیح می‌دهید ابتدا خود نویسنده را بشناسید، این کتاب را بخوانید. البته گمان نمی‌کنم خواندن این کتاب برای کسانی که کافکا را تا حدودی می‌شناسند و یکی دو نمونه از آثارش را مطالعه کرده‌اند هم خالی از لطف باشد. فقط مواظب باشید وقت خواندن و ورق‌زدن صفحه‌ها، انگشت‌هایتان روی تصویرگری‌ها قرار نگیرد چون آن‌وقت روی سطح جلد سفید کتاب و لابه‌لای خطوط نوشته‌های کافکا مثل من شاهد لکه‌های جوهری دایره‌ای شکل هم خواهید بود!  

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۳۱۰۶۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انتقاد شدیدالحن از حکم اعدام توماج | کسانی عمدا حیثیت نظام را بر باد می‌دهند؟

اینکه خواننده‌ای با خواندن اشعاری، هرچند مخالف نظام، به اعدام محکوم شود، با چه منطقی سازگار است؟ منطق حقوقی یا اجتماعی یا سیاسی یا امنیتی؟ شاید هیچ‌کدام.

گاه گفته می‌شود که «منطق حقوقی» مستقل است و استقلال قاضی از همین رو است؛ اما نقد «پوزیتیویسم حقوقی» جایی برای این ادعا باقی نگذاشته است. قاضی نیز مانند همگان درگیر زندگی اجتماعی و تجربه سیاسی است و فارغ از آن نمی‌تواند حکم دهد.

دکتر کیومرث اشتریان در روزنامه شرق نوشت: از همین رو است که مقولاتی مانند عوام‌زدگی، شهری‌زدگی، غرب‌زدگی یا شرق‌زدگی برای یک قاضی نیز صادق است. اینکه یک قاضی باید از کارشناس فنی استفاده کند تا حکمش روا باشد، از همین رو است؛ کارشناس فنی هم محدود به حوزه ساختمان یا امور امنیتی نیست. کارشناس هنری، سیاسی، اجتماعی و بین‌المللی هم از آن جمله است که کمتر به آن توجه می‌شود.

حکم اعدام، خود مشمول همین حکم است. فراموش نکرده‌ایم که سال‌ها پیش حکم اعدام دکتر هاشم آغاجری صادر شد و فضای بین‌المللی را بر ضد ایران برآشفت. چهره‌ای خشن و بی‌تمدن از کشور آفریدند که قرار است یک استاد دانشگاه را به‌ دلیل سخنرانی اعدام کنند. در همان زمان تصور کسانی بر این بود که این صرفا یک تهدید است و او اعدام نخواهد شد؛ و چنین هم شد؛ اما تنها چیزی که برای ایران باقی ماند، چهره‌ای بسیار مخدوش بود.

برخی «دست‌اندرکاران بیرونی» قوه قضائیه بی‌توجه به ابعاد ملی و بین‌المللی چنین احکامی می‌خواهند؛ مثلا به تصور خود بازدارندگی ایجاد کنند یا چهره‌ای انقلابی از خود نشان دهند درحالی‌که آن‌گاه که در مرحله تجدیدنظر چنین احکامی نقض شود، دیگر اعتبار و اقتداری باقی نمی‌ماند و ما می‌مانیم و حیثیتی که بر باد رفته و تبلیغاتی جهانی که به خاطر هیچ و پوچ شکل گرفته است.

درباره پرونده مورد بحث این روزها، برخی از اشعار این «رَپِر» همان محتوایی را دارد که برخی از «خودی‌ها»، خون در دل و پا در گِل، بیان می‌کنند. انتظار دارید همه به یک زبان به نقد اجتماعی-سیاسی بپردازند؟ ظرفیت خود را بالا ببرید؛ بخشی از اصلاح و مبارزه با فساد را به نقدهای تند و تیز جوانان بسپارید؛ حتما ضرر نمی‌کنید و آنان نیز اگر برخورد درست ببینند، شاید زبان خود را اصلاح کنند. حتی اگر زبان خود را اصلاح نکنند، باز هم باید تحمل کنید.

همین‌جا بگویم که من هیچ‌گونه علاقه‌مندی به برخی از رویه‌ها و افکار این نسل معترض ندارم و فاش می‌گویم که آنان نیز به دلیل بی‌تدبیری‌های ما دقیقا مانند خود ما سطحی و خودمحور و دیکتاتور هستند. خجل از ننگ بضاعتیم؛ چون دقیقا «کپی» برابر با اصل خود ما هستند. هیچ تسامحی در بیان ندارند و فقط باید با آنان همدست و هم‌داستان باشیم تا مقبول درگاه‌شان باشیم. برای آنان بسیاری از شخصیت‌های سیاسی درد و رنج‌کشیده که قدم در راه عدالت‌طلبی و آزادی گذاشته‌اند و رنج زندان و تلخی حرمان کشیده‌اند، یکسان‌اند. از منظر آنان همه بر خطایند. تنها خود را بر حق می‌دانند.

درباره توماج صالحی اگر اکنون زیر تیغ نبود، نظرات خود را شفاف‌تر ابراز می‌کردم که حتما خوشایند او نبود؛ اما همه اینها به آن معنا نیست که موافق اعدام آنان باشیم. آزادی چنین هنرمندانی می‌تواند به بهبود درک ما از وضعیت جامعه کمک کند و زخم عمیق مردم را از فساد بازنماید؛ آتشی نهان است اندرین تیغ آبدار. آزادی یادگرفتنی و تمرین‌کردنی است. در درجه نخست این خودِ نظام است که باید درک و تعهد به آزادی را پیشه کند.

وقتی چنین نباشیم، اعتراض نسل جوان بر ما رنگ طغیان و جلوه عصیان به خود می‌گیرد. مسابقه‌ای که در میان برخی مسئولان کشور برای بی‌حیثیت‌کردن چهره ایران در جهان پدید آمده‌، حقیقتا شگفت‌آور است. گویی این افراد از محیط بسته خویش بیرون نیامده‌اند تا ببینند که یک حکم بدوی اعدام که به خیال خود برای «بازدارندگی» صادر می‌کنند و معمولا در تجدیدنظر نقض می‌شود، چه بلایی بر سر چهره ایران در داخل و خارج می‌آورد.

البته نه چنین است، بلکه محتمل است که برخی به عمد چنین کنند تا پیوندهای حیثیتی جمهوری اسلامی را با مردمان و با جهانیان بگسلند تا در محیطی کاملا گسسته از جهان به تحصیل منافع و تحکیم مواضع خویش بپردازند. نتیجه سخن با رئیس محترم قوه قضائیه است که جز او کسی مسئولیت رسمی در این زمینه ندارد تا به چنین وضعیتی رسیدگی کند. گویی همواره دستانی آلوده در برابر چشم همگان در پی آلوده‌کردن تعمدی چهره ایران در جهان بوده است. شاید از این‌رو مرکز رسانه قوه قضائیه اعلام کرده است که این حکم بدوی و قابل فرجام‌خواهی در دیوان عالی کشور است. از سوی دیگر، سخن با دستگاه‌های فرهنگی نیز هست که با هزینه‌های بسیار فعالیت‌های برون‌مرزی دارند و بازتابی از چهره ایران در جهان نشان نمی‌دهند و در برابر چنین فضای آلوده‌ای از طرف «خودی‌ها» سکوت مطلق کرده‌اند.

دیگر خبرها

  • چگونه نوجوانان امروز را به خواندن کتاب‌های ایرانی علاقه‌مند کنیم؟/ ادبیات نوجوان در سایه غلبه ترجمه
  • موزه نادر، خانه‌ای برای ادب‌ورزی/ مهمانی هر روز هفته با یار مهربان
  • چهره متفاوت بازیگر نقش علی در آینه عبرت بعد از ۳۵ سال
  • بهترین انیمه‌های سریالی که در بهار امسال نباید از دست بدهید
  • بررسی آثار کلر ژوبرت نویسنده و تصویرگر مسلمان شده فرانسوی
  • بازی برای کودکان خیلی مهم است اما جایگاه ادبیات هم حفظ شود
  • انتقاد شدیدالحن از حکم اعدام توماج | کسانی عمدا حیثیت نظام را بر باد می‌دهند؟
  • کتاب «برای قلب های شکسته» منتشر شد
  • درخشش چهره محبوب فوتبال یکسال‌ بعد از خانه‌نشینی | تیم ناکام، پرتشنج و هرج و مرج زده در کوتاه‌ترین زمان احیا شد
  • انتشار کتاب یوسف گم گشته باز آید در ماهشهر